اگر بخواهیم انقلاب اسلامی را با عنوانی وصف کنیم شاید "انقلابی فرهنگی" بهترین آن باشد. انقلاب از همان زمان آغازین خود بیش از آنکه با ادبیات سیاست و اقتصاد سخن بگوید با ادبیات فرهنگ سخن گفت، به نحوی که تعابیر اقتصادی و سیاسی آن نیز رنگ و بوی فرهنگی داشت.
این مساله کافی است تا ما را به این حقیقت راهنمایی نماید که اگر قرار است مهمترین نهادهای زیربنایی جمهوری اسلامی را نام ببریم باید، نهادهای فرهنگی در صدر آن قرار خواهند گرفت. مجموعههایی چون آموزش و پروش، دانشگاه، حوزههای علمیه، وزارت فرهنگ و ارشاد و ... که البته در میان همه آنها آموزش و پرورش از جایگاه ممتازی برخوردار است.
در این بین یکی از بزرگترین تهدیدات و آسیبهای فعالیتهای عرصه فرهنگ، نشت سیاست به این حوزه است. به واقع عرصه سیاست با توجه به جوهر و ماهیتش که بر مبنای قدرت شکل گرفته است، همواره علاقمند به بسط حوزه نفوذ خود بوده، و در این میان مظلومترین عرصه، عرصه فرهنگ است که با توجه به تاثیرگذاری گسترده فرهنگ بر شکل گیری و تربیت جامعه، سیاسیون را برای در اختیار گرفتن این میدان به طمع میاندازد!
تکمیل کننده این پازل پر تهدید آن است که فعالین عرصه فرهنگ، خود آلوده به سیاست شده و نتوانند بین تعلقات سیاسی – جناحی و وظیفه و رسالت فرهنگی خود تفکیک قائل شوند و ماموریت خود در این عرصه را به فرصتی برای فعالیت سیاسی و تبلیغی جناحی بدل نمایند!
این آفت متاسفانه در طول ادوار 35 ساله دولتهای مختلف در جمهوری اسلامی، با شدت و ضعف وجود داشته و بودهاند کسانی که تعهد کاری و اخلاقی خود را زیر پا گذاشته و خواسته یا ناخواسته عرصه فرهنگ را آلوده به سیاست بازی سیاسی – جناحی کردهاند. این وضعیت از حوزه تا دانشگاه و از وزارت آموزش پرورش تا وزارت ارشاد قابل مشاهده بوده، و گاه کار آنچنان بالا میگرفت، که اعتراض دغدغهمندان و بزرگان جامعه از جمله مراجع عظام تقلید و رهبر معظم انقلاب اسلامی را نیز به همراه داشت. اوج این سیاست بازی و آلوده کردن عرصه فرهنگ به سیاست را میتوان در دوران دوم خرداد مشاهده نمود که مسئولین مختلف عرصه فرهنگ بارها در محافل خصوصی و مجامع عمومی از عالیترین جایگاه نظام اسلامی تذکر گرفته و مورد عتاب واقع شدند!
متاسفانه یکی از نگرانیهایی که با آغاز به کار دولت جدید، به تدریج نزد بخشی از دغدغهمندان جامعه در حال شکلگیری است، همین آفت سیاسی شدن عرصه فرهنگ است. نشانههای این حساسیت از همان شکلگیری کابینه و معرفی وزرای سیاسی برای وزارتخانهای فرهنگی بروز کرد و در ادامه با عزل و نصبهای پر سر و صدا در آموزش و پرورش و دانشگاهها و همچنین برخی سیاستها در عرصه نشر کتاب و ... گسترش یافت. بنظر میرسد اگر این روند ادامه یابد، در سالی که به نام فرهنگ نیز نامگذاری شده است، دولت اعتدال با چالشهای جدی در این حوزه مواجه خواهد شد.
این وضعیت البته با واکنشها و انتقادی نیز روبرو شده که ابراز نگرانی مراجع عظام تقلید از این جملهاند. عدم حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی در نمایشگاه کتاب امسال نیز اقدام اعتراض آمیز معظم له به وزیر ارشاد دولت هفتم را تداعی کرده است! اظهارات رهبری در دیدار با معلمان و فرهنگیان سراسر کشور (17/2/93) نیز حاوی نگرانیهایی از این دست بود. ایشان در این دیدار با صراحت فرمودند: «داشتن نگاههای جریانی و سیاسی و حزبی و جناحی و این چیزها، برای آموزش و پرورش سَم است. ما در طول این سالهای متمادی دورانی را دیدیم که به این چیزها اهتمام بیشتری شد، و آموزش و پرورش خسارت یافت. مراقب باشید!»
چه خوب که دولت نوپای اعتدال که هنوز در آغاز راه است، بیانات و هشدارها و دغدغههای رهبر معظم انقلاب اسلامی را نصب العین خود قرار داده و از گذشته درس گیرد و سلامت عرصه فرهنگ را با اتخاذ تدبیری اساسی برای جلوگیری از آمیختن عرصه فرهنگ به سیاسی بازی و جناحی شدن، تضمین نماید.
نوشته شده توسط :مهدی سعیدی::نظرات دیگران [ نظر]